خدایا ! من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم ، همانی که
وقتی دلش میگیرد وبغضش می ترکد ، می آید سراغت . من همانی ام که
همیشه دعاهای عجیب و غریب میکنم و چشمایش را میندد و میگوید :
" من این حرف ها سرم نمیشود . باید دعایم را مستحاب کنی ."
همانی که گاهی لج میکند و گاهی خودش را برایت لوس میکند ؛
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا میشود و کلی روزه ی نگرفته دارد ؛
همانی که بعضی وقتها پشت سر مردم حرف میزند و گاهی بدجنس میشود .
البته گاهی هم خودخواه . گاهی هم دروغگو .
حالا یادت اومد من کی هستم ؟
امیدوارم بین این همه آدمی که داری ، بتوانی من یکی را تشخیص بدهی.
البته می دانم که مرا خوب میشناسی. تو اسم مرا می دانی .
می دانی کجا زندگی میکنم وبه کدام مدرسه می روم .
تو حتی اسم تک تک معلم های مرا هم می دانی .
تو می دانی چند تا لباس دارم و هر کدامشان چه رنگی است ؛ اما ...

خدایا ! من هیچ از تو نمی دانم . هیچ چی که دروغ است؛
چرا ، یک کمی می دانم . اما این یک کمی خیلی کم است .
خدایا خودت رو به من یشناسون و کمکم کن که بشناسمت .
چون تو همیشه داری سعی میکنی خودتو به من بشناسونی ولی من نمیفهمم ...
یالطیف


نوشته شده در یکشنبه 86/9/18ساعت 1:7 صبح توسط بامعرفت نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin